برای من که غمگینم
که سر گردان و حیرانم
بیا جانا تو کاری کن
بده دستی ز روی مهر
مرا یاری در این افسرده حالی کن
کجای این شب تیره تو جا ماندی
که من اینگونه در حسرت
سراغت از شب و شب مانده ها گیرم
دقایق را برای دیدنت ........
نه یک بار و هزاران بار می گردم
ولی هرگز ز دیدارت نشانی من نمی بینم
میان این همه ماتم
برای لحظه ای ای یار
بیا تا من به پیش تو
تمنایت به دل را سر به راه سازم
بیا........
بیا تا آرزو را بی اثر سازم.....
بیا تامردنم را در کنار تو.. ثمر سازم
بیا جانا بیا با مهربانی برایم
برای من که تنهایم
تو کاری کن
مرا یاری در این آشفته حالی کن
مرا یاری در این آشفته حالی کن
شاعر : خانم ایمانی