با کلمات که گرم بگیری شعر می‌شوند...

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
  • ۹۷/۱۱/۰۴
    😔
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
نویسندگان

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

۰۲
شهریور



پشت دیوار همین کوچــه به دارم بزنید


من که رفتم بنشینید و ... هوارم بزنید


باد هم آگهـــی مرگ مرا خواهد برد


بنویسید که: "بد بودم" و جارم بزنید


من از آیین شما سیر شدم ... سیر شدم


پنجـــه در هر چه کـه من واهمه دارم بزنید


دست هایم چقدر بود و به دریا نرسید؟!


خبـــر مرگ مرا طعنــــه به یــــارم بزنید


آی! آنها! که به بی برگی من می خندید!


مرد باشید و ... بیایید ... و ... کنارم بزنید


نجمه زارع


۰۲
شهریور

نیمی از جان مرا بردی ، محبت داشتی


نیم باقیمانده هم هر وقت فرصت داشتی


بر زمین افتادم و دیدم به سویم می دوی


دست یاری چیست؟ سودای غنیمت داشتی


خانه ای از جنس دلتنگی بنا کردم ولی


چون پرستوها به ترک خانه عادت داشتی


ای که ابرویت به خونریزی کمر بسته است کاش


اندکی در مهربانی نیز همّت داشتی


من که خاکستر شدم اما تو هنگام وداع


کاش قدری بر لبانت آه حسرت داشتی


سجاد سامانی


۰۲
شهریور

ناگزیر از سفرم، بی سرو سامان چون باد

به گرفتار رهایی نتوان گفت آزاد


کوچ تا چند؟! مگر می‌شود از خویش گریخت

بال تنها غم غربت به پرستوها داد


اینکه مردم نشناسند تو را غربت نیست

غربت آن است که یاران ببرندت از یاد


عاشقی چیست؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر؟!

نه من از قهر تو غمگین، نه تو از مهرم شاد


چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته‌ای

اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد


فاضل نظری


۰۱
شهریور

مثل شعری قابل تحسین که بی تشویق نیست

هیچ خطی مثل ابروی تو نستعلیق نیست!


چشم هایت مثل اقیانوس آرامی است که

با پریشان بودن من قابل تطبیق نیست


عشق یعنی "جبر "یعنی "احتمال"ِ رفتنت

راه حل زندگی وقتی به جز تفریق نیست


آمدی اما برای رفتنت آماده ام

سرنوشت هیچ موجی تا ابد تعلیق نیست!


هیچ وقت این شاهنامه آخر خوبی نداشت

زندگی با " بی تو" بودن قابل تلفیق نیست


 هیچ چشمی بعد تو شعری به من القا نکرد

هیچ خطی غیر از ابروی تو نستعلیق نیست


فائزه محمودی